ماورالطبیعه

حوادث عجیب و باور نکردنی واقعیت یا خیال


بشقاب پرنده در ایران

بشقاب پرنده ها برفرازآسمان ايران
جام جم آنلاين: همه چيز از خبري شروع شد که بيشتر شبيه يک شوخي بود. خبرگزاري دولتي جمهوري اسلامي ايران روز دوشنبه 24 فروردين ماه خبر رويت يک شيي نوراني در آسمان مشکين شهر را مخابره کرد.


شيي نوراني پرنده اي که ساعت 30/22 يکشنبه شب 23فروردين به مدت 3 دقيقه در آسمان مشکين شهر استان اردبيل رويت شده بود.
تمام خبرنگاراني که اين خبر را روي تلکس ايرنا ديدند و با لبخندي از آن عبور کردند، فکرش را هم نمي کردند که از فرداي آن روز سروکله «اشياي نوراني ناشناس» در آسمان بسياري از شهرهاي ديگر ايران هم پيدا شود: آسمان تبريز، اردبيل ، آزاد شهر، راميان ، مينودشت و حتي گنبد کاووس هم در روزهاي بعد جولانگاه بشقاب پرنده ها بود.
بعد از ماجراي رويت بشقاب پرنده در مهرآباد تهران در 29 شهريور سال 55 و عکس هاي جنجال برانگيز 2 نوجوان شيرازي و اروميه اي در سال 57، بعد از سال ها که از پديده هاي رمزآلود اين چنيني در آسمان ايران خبري نبود، آيا قرار بود نگاه همه مردم دوباره به آسمان خيره شود؛


«تازه ترين گزارش ها، از رويت شي نوراني ناشناس در آسمان تبريز، در چهارشنبه شب حکايت دارد. اين اشيا نوراني پرنده ، در شب هاي گذشته ، در آسمان آزاد شهر، اردبيل ، گنبد کاووس و مشکين شهر نيز ديده شده بودند اما تازه ترين مورد از اين مشاهدات چهارشنبه شب در تبريز اتفاق افتاد.»
«يک شاهد عيني در تبريز به خبرنگاران گفت يکي از اين اشياي پرنده را ديده که از آن نورهايي به رنگهاي سبز، قرمز و آبي ساطع مي شده است.
شاهدان ديگر مي گويند اشياي نوراني که در آسمان جنوب تبريز ديده شده اند، دو بازوي نوراني در دو سمت خود داشته اند و با سرعت کم از سمت شرق به غرب مي رفته اند.»
«تعدادي اشياي ناشناس پرنده براي سومين شب متوالي در آسمان جنوب شهر گنبد کاووس در شمال شرقي ايران ديده شده اند.
رجبعلي نيازمند، يکي از اهالي گنبد کاووس که اشياي پرنده را با دوربين ديده است گفت که اين اشيا دايره اي شکل بوده و از داخل آنها رنگ آبي منعکس مي شده.

 

نيازمند افزود: شي نوراني سمت راست به طرف شي نوراني مقابل حرکت کرد و پس از طي مسافتي شي مقابل بطرف پائين آمده و سپس هر دو در آسمان ناپديد شدند.»
«ساينا حق کيش ، از ساکنان منطقه وليعصر تبريز هم که اين شي را به اتفاق اعضاي خانواده اش مشاهده کرده گفت: در طرفين اين شي نوراني دو بازوي نوراني خطگونه وجود داشت.
وي افزود که اين شي از سمت شرق به غرب با سرعتي بسيار کند و غيرمحسوس در حرکت بود.»
اين آخرين اخباري بود که خبرگزاري ها در روزهاي پاياني هفته گذشته مخابره کردند. اخباري که پس از سالها اين اصطلاح را دوباره به ياد مردم آورد: بشقاب پرنده.
سالها بود که اين واژه از ذهن ها رفته بود.

بشقاب هم مگر پرنده مي شود؛ بشقاب پرنده يا همان يوفو (UFO) مخفف واژه «موجود پرنده ناشناخته (Unknown Flying Object)است. در واقع يوفو به مفهوم هر شي پرنده است که براي ناظر زميني ناشناخته باشد.
اين شي ممکن است يک ماهواره يا يک هواپيماي پيشرفته يا هر چيز ديگري باشد اما لزوما به معناي موجودي که از کهکشاني ديگر آمده نيست.
گفته مي شود اولين مورد رسمي رويت بشقاب پرنده در 24ژوئن 1947 توسط خلباني بنام کنت ارنولد گزارش داده شد.
او در حالي که هواپيماي شخصي خودش را بر فراز کوههاي کسکيد واشنگتن هدايت مي کرد با 9 شي پرنده دايره اي شکل روبرو شد.
آن زمان هواپيماهاي جت کمياب بودند و آرنولد که تصور مي کرد با چند هواپيماي جت روبرو شده از روي حس کنجکاوي زمان عبور آنها را از ميان 2 قله «رينر» و «ادامز» اندازه گرفت.
آن پرنده هاي عجيب فاصله 2 کوه را در 102 ثانيه طي کردند. وقتي آرنولد به زمين نشست و اين زمان را بر مسافت 47 مايلي بين 2 کوه تقسيم کرد به نتيجه اي شگفت انگيز رسيد.
آن پرنده ها هرگز نمي توانستند هواپيماي جت باشند چراکه سرعتي معادل 2/2 برابر سرعت صوت داشتند! در آن سال هيچ هواپيمايي حتي قادر به نزديک شدن به يک پنجم اين سرعت هم نبود.
اين ماجرا به سرعت به روزنامه ها کشيده شد و از آن زمان بود که کلمه بشقاب پرنده (UFO) به دايره المعارفها راه پيدا کرد.
از آن پس سيل گزارش هاي مشاهده اشياي ناشناخته در آسمان از سالهاي دهه 50 و 60 تا به امروز از راه رسيد.
گزارش هايي از سراسر دنيا که گفته مي شود تا به امروز تعداد آن ها (اعم از موثق يا غير موثق - رسمي يا غير رسمي ) به 4 ميليون مي رسد!
حتي برخي از اين گزارش ها را فضانوردان ارايه کرده اند و همين باعث باورپذيري بيشتر اين پديده شده. وقتي اد ميچل يکي از فضانوردان مشهور آمريکايي و ششمين انساني که به ماه پا گذاشت در يک کنفرانس مطبوعاتي گفت: «من کاملا به وجود بشقاب پرنده ها اعتقاد دارم... سوال اين نيست که آنها از کجا مي آيند بلکه مهمتر اينست که بدانيم آنها چه هستند؛» ؛ وقتي سرنشينان اسکاي لب 1 و2 و 3 هم گزارشهاي مشابهي دادند و سرنشينان اسکاي لب 2مدعي شدند به مدت 10 دقيقه ازيک يوفوي قرمز رنگ فيلمبرداري کرده اند، ديگر اکثريت مردم قانع شدند که بشقاب پرنده ها وجود دارند و زاييده تخيل انسان يا خطاي بصري نيستند.
اما آيا اين بمعناي وجود حيات فرازميني نيز بود؛

افسانه آدم هاي فضايي برخي ازمردم با ديدن شهاب ها که به سبب ورود به جو زمين و اصطکاک لايه بيروني آنها با مولکولهاي هوا مشتعل مي شوند به ياد اجسام پرنده ناشناخته يا بشقاب پرنده مي افتند.
ماهواره ها و و بالنهاي هواشناسي سرگردان هم مي توانند ما را به اشتباه بيندازند. حتي گاهي سلولهاي سطحي کره چشم مي ميرند و جدا مي شوند و در سطح خارجي آن شناور مي گردند؛ شبيه موقعي که در حال استراحت به سقف اتاق چشم دوخته ايم و مي بينيم اجسامي مقابل ما وجود دارند که با حرکت مردمک چشم به اين سو و آن سو مي روند.
به اين پديده در اصطلاح پزشکي فلوتر يا مگس پران گفته مي شود. مي شود حدس زد چند گزارش از 4 ميليون گزارش رويت يوفو مربوط به همين پديده هاي طبيعي و خطاهاي بصري باشد.
اما به هر حال همه چيز را هم نمي شود به همين سادگي ها توجيه کرد. بازمانده هاي زبانه هايي از توفانهاي خورشيدي و نظاير آن هم توجيهات ديگري براي اين پديده اند که البته پيچيده ترند. توجيهات از اين پيچيده تر و ناشناخته تر هم هست.
اگرچه يقينا هيچ توجيهي پيچيده تر، ناشناخته تر و درعين حال هيجان انگيزتر از اين وجود ندارد: موجودات فضايي!
اين فرضيه آخري نه تنها در ميان دانشمندان و محققان نجوم و کيهان شناسي طرفدار ندارد بلکه بسياري از آنان را عصبي هم مي کند.

 

دانشمندان براي طرفداران آدم فضايي ها استدلال ساده اي دارند: بر اساس قراين موجود هيچ گونه حياتي در منظومه شمسي وجود ندارد.
حالا حتي اگر فرض کنيم در کهکشانهاي ديگر که صدها سال نوري دورتر از ما هستند موجودات هوشمندي خم وجود دارند که به تکنولوژي سرعت نور دست يافته اند، باز صدها و بلکه هزاران سال طول مي کشد تا به زمين و منظومه شمسي ما برسند.
با اين وجود آيا منطقي است که اين موجودات پس از تحمل رنج وسختي اين سفر طولاني صرفا براي مانوردادن در مقابل چشمان ما به زمين مسافرت کنند؛!

بشقاب پرنده ها در ايران يکي از مشهورترين و معتبرترين گزارش هاي جهاني درباره رويت يوفوها مربوط به ايران است: 19 سپتامبر 1976 مطابق 29 شهريور1355.
يک افسر کشيک نيروي هوايي به نام يوسفي حوالي ساعت 12شب با چند تماس تلفني از مردم روبرو مي شود که از وجود يک شي نوراني در آسمان شميران خبر مي دهند.
اگرچه او ابتدا به مردم اطمينان مي دهد که موردي نيست و احتمالا يک هلي کوپتر در حال پرواز است ، اما تماسهاي مکرر مردم او را هم کنجکاو مي کند.
وقتي او و همکارش شاهرخي ، شي مورد نظر را در آسمان مي بينند و برج مراقبت فرودگاه مهرآباد هم وجود آن را تاييد مي کند، خلبان جعفري مامور مي شود که با يک هواپيماي جنگنده اف -4 براي بررسي سوژه پرواز کند.
خلبان جعفري شي مورد نظر را براي برج مراقبت اين طور توصيف مي کند: يک گوي درخشان به قطر حدود نصف قطر ماه که نور بنفش ، نارنجي و سفيد از خود ساطع مي کند.
خلبان سعي مي کند به آن شي نزديکتر شود اما بعد از مدت کوتاهي دستگاه هاي الکترونيکي هواپيما دچار اشکال مي شوند.
خلبان جعفري بعد از فرود توضيح مي دهد که گوي نوراني کوچک تري از گوي اصلي جدا شده و به سمت هواپيما حرکت کرده و حتي خلبان با مشاهده اين وضع تصميم گرفته گوي کوچک تر را هدف قرار دهد اما به دليل خرابي دستگاه ها نتوانسته اين کار را بکند.
اين گزارش به دلايل مختلف يکي از قابل اعتمادترين گزارش ها در مورد يوفوهاست.
هم به اين دليل که اشخاص متعددي از مردم گرفته تا خلبانان و متصديان برج مراقبت آن را ديده اند و هم به اين دليل که علاوه بر رادار برج مراقبت ، ماهواره نظامي DSP ايالات متحده هم آن را ثبت کرده.
کمتر از 2 سال بعد از اين ماجرا در تيرماه و مهر ماه 57يک پسر 16 ساله به نام جمشيد صيادپور در شيراز و فرانکلين نوري در اطراف درياچه اروميه عکس هايي از اشياي ناشناخته آسماني ثبت مي کنند که آنها هم در آرشيو عکس هاي تاريخ يوفو ها ثبت مي شود.

نگران نباشيد! معاون عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي هفته گذشته با تاکيد بر ماهيت غير تهاجمي اشياي نوراني پرنده ناشناس رويت شده در چند شهر کشور اعلام کرد متخصصان نيروي هوايي در حال بررسي گزارشهاي اين اشيا ناشناس هستند.
امير سرتيپ دوم موسوي ، در گفت وگو با ايسناگفت: اشيا پرنده ناشناس گزارش شده که در رادارهاي نيروي هوايي ثبت نشده اند، در ارتفاعي قرار دارند که تهديدي براي فضاي کشور تلقي نمي شوند.
وي با تاکيد بر اينکه نيروي هوايي به عنوان مسئول امنيت فضاي کشور، از گذشته مساله يوفوها را با جديت پيگيري کرده است ، اظهار داشت: با اينکه اين اشيا به دليل ارتفاع بالا و قرار نداشتن در برد رادارهاي نيروي هوايي ، تهديدي براي آسمان کشور تلقي نشده و امکان اقدام تاکتيکي عليه آنها نيز وجود ندارد، ولي نيروي هوايي ، تمام اين اشيا ناشناخته را ارزيابي کرده و کليه گزارشات و اخبار مربوط به مشاهده يوفوها را ثبت و بررسي مي کند.
امير موسوي با اذعان به دشواري تخمين فاصله اين اشيا از زمين خاطرنشان کرد: مساله قرار داشتن يوفوها در ارتفاع بسيار بالا بر اساس تجربه به دست آمده است ، به طوري که خلبانهايي که پس از مشاهده اين اشيا ناشناس به سمت آنها پرواز کرده اند، اين بعد ارتفاع را کاملا احساس کرده اند.
معاون عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي در پايان با ابراز اطمينان نسبت به بي خطر و بي اثر بودن يوفوهاي مشاهده شده در آسمان شهرهاي شمالي کشور، بر آمادگي کامل نيروي هوايي در دفع هرگونه تحرک هوايي خصمانه در فضاي کشور تاکيد کرد.
اين شايد به اين معنا بود که يک فرضيه در شرايط فعلي وجود ماهواره ها يا هواپيماهاي جاسوسي در منطقه است.
اما اين فرضيه چقدر مي تواند به واقعيت نزديک باشد وقتي همين چندماه قبل در همين مشکين شهر، شهري که شي نوراني اولين بار در آن ديده شد، برخورد يک شي نوراني با يک منزل مسکوني خساراتي به بار آورد و البته پيش از آن حوادث مشابهي در بابل و مرزن آباد هم رخ داده بود؛

خوشبختانه اين بار خرابي به بار نياورد! 12 دي ماه سال 82 گزارشي مبني بر برخورد يک شهابسنگ با ساختماني در يک روستاي شهرستان بابل منتشر شد.
گزارشهاي شاهدان حادثه نشان از آن داشت که اين حادثه با انفجاري مخرب با صدايي بسيار بلند، لرزش زمين ، و رويت نوري غير طبيعي درون منزل مسکوني آسيب ديده همراه بوده و به گفته شاهدان همزمان ، گويي نوراني به رنگ قرمز و با قطر حدود 2 متر در ميان حياط معلق مانده و جرقه هايي از آن به خارج پرتاب مي شده است.

 

در اين حادثه که به تخريب 50 درصدي واحد مسکوني منجر شده ، پسر بزرگ خانواده که پيش از سايرين به حياط منزل آمده بود نيز از ناحيه دست و صورت دچار سوختگي سطحي شد اما صدمه ديگري از سوي خانواده ساکن در منزل گزارش نشد.
ساکنان منطقه نيز تا شعاع چند صد متري لرزش زمين را احساس کردند و يکي از آنها رويت گويي نوراني را پيش از انفجار گزارش کرد.
در پي انتشار خبر اين سانحه از طريق منابع خبري داخلي و خارجي ، مراکز تحقيقاتي و دانشگاهي علاقمند به مطالعات شهاب سنگها از جمله بخش شهاب شناسي ناسا و دانشگاه شيکاگو جهت کسب اطلاعات بيشتر با مراکز نجومي کشور تماس گرفتند.
در نهايت اعلام شد که اين حادثه در اثر برخورد شيي فرازميني - نظير شهابسنگ - به وجود نيامده بلکه منشا زمين شناختي دارد.
گروه تحقيق هيچ نشانه اي از بقاياي به جا مانده از يک شهابسنگ يا حفره ناشي از برخورد آن يا هر نشانه اي که دال بر وقوع برخورد خارجي باشد پيدا نکردند.
بررسي نوع و نحوه خساراتي که به منزل وارد شده حاکي از داخلي بودن منبع انرژي عامل انفجار بود، اگرچه با بررسي دقيق سيستم لوله کشي و ساير وسايل احتمال دخالت پديده هاي عادي نظير انفجار ناشي از نشت گاز يا موارد مشابه هم کاملا منتفي اعلام شد.
پس از آنکه مساله برخورد شهابسنگ يا هر پديده ديگر (از جمله پديده هايي با منشا مصنوعي) رد شد، تيم تحقيق ايراني با دکتر آندري اولخواتو پژوهشگر روسي که سالهاست به تحقيق بر روي پديده هاي مشابه گويهاي نوراني با منشا زمين شناختي مي پردازد، تماس گرفت.
وي براي اين پديده و پديده هاي مشابه از اصطلاح «شهابهاي ژئوفيزيکي (Geophysical meteor) و يا Geometeor استفاده مي کند.
پديده اي که تا حد کمي شناخته شده و توضيحات اندکي در خصوص مکانيسم تشکيل آنها وجود دارد. دکتر اولخواتو به همراه تيم ايراني به بررسي وضعيت آب و هواي منطقه در ساعات قبل و بعد از حادثه و با استفاده از داده هاي ثبت شده در ايستگاههاي هواشناسي نزديک محل (بابلسر و قائم شهر) و بررسي تصاوير ماهواره اي که دقايقي قبل و بعد از زمان اين حادثه تهيه شده است پرداختند و مشخص شد اگرچه در زمان وقوع اين حادثه هوا بدون ابر بوده است اما بلافاصله پس از اين رخداد بر تراکم ابرها در محل حادثه افزوده شده و تغيير آب و هوايي يکي از نشانه هاي همراه پديده شهابهاي ژئوفيزيکي به شمار مي رود.
با توجه به نزديکي زمان وقوع حادثه بابل با زلزله بم و تشديد فعاليت هاي لرزه يي در ماه هاي اخير حتي احتمال ارتباط بين شهاب هاي ژئوفيزيک و فعاليت گسل ها نيز مطرح شد.
پيش از حادثه بابل در دوم خردادماه 82 گزارشي از سقوط يک شي نوراني در منطقه مرزن آباد مازندران هم دريافت شده بود.
گزارش شاهدان عيني از هوايي طوفاني خبر مي داد که در ميان طوفان و صاعقه ، گلوله اي نوراني به رنگ سپيد با سرعت به سوي دو درخت تنومند حرکت کرده و پس از برخورد، اين درختها را با صدايي بلند شکسته و به مسير خود ادامه داده است.
در پي اين حادثه اختلالاتي در سيستم برق رساني منطقه هم گزارش شد. شبيه اين حادثه در اول بهمن ماه 82 در روستايي نزديکي مشکين شهر در استان اردبيل نيز افتاده بود.
در اين حادثه نيز در يک شب طوفاني گوي نوراني با ابعادي بزرگتر از ماه کامل در آسمان ظاهر شده و پس از وارد آوردن خساراتي به يک منزل مسکوني در اين روستا، ناپديد شده بود.
اين حادثه هم باعث قطع چند ساعته برق در اين روستا شد.با توجه به اين که هر دو حادثه مرزن آباد و مشکين شهر در شرايط طوفاني رخ داده بودند، تحقيقات انجام شده وجود نشانه هايي مبني بر وقوع پديده اي موسوم به صاعقه هاي توپي (Ball Lighting) را تاييد کرد.
در يک صاعقه معمولي ، مولکولهاي هوا که در مسير تخليه بار الکتريکي قرار دارند، يونيزه شده - و به حالت پلاسما تبديل مي شوند - و در اثر اين پديده ، براي لحظاتي مي درخشند و سپس به حالت عادي برمي گردند اما در برخي شرايط خاص اين پلاسما در ساختاري کروي به دام مي افتد و در برخورد با اجرام ديگر انرژي عظيم ذخيره شده در خود را آزاد مي کند که اين آزاد سازي نيز همانند رعد و برق معمولي با صدايي بسيار بلند همراه خواهد بود.
در صاعقه هاي توپي براساس نوع گاز يونيزه شده ، گوي هايي به رنگ سفيد، قرمز يا سبز تشکيل مي شود که قطر آنها بين چند سانتي متر تا چند متر متغير است.
اين گوي ها معمولا اثر گرمايي چنداني ندارند ولي مي توانند از موانعي نظير ديوار عبور کرده و در داخل ساختمانها منفجر شوند.
گزارش هاي متعددي هم از انفجار اين گوي ها در داخل کابين هواپيماها منتشر شده است.

بشقاب پرنده هاي همسايه اما آخرين اخبار درباره رويت يوفوها در آسمان منطقه ما و کشورهاي اطراف به حدود يک سال قبل برمي گردد.
خرداد ماه سال گذشته مردم محلي در جازان واقع در جنوب عربستان ادعا کردند توانسته اند تکه پاره هاي يک بشقاب پرنده را که در اين منطقه سقوط کرده پيدا کنند.
براساس گزارش هايي که روزنامه ها در اين باره منتشر کردند، پيش از سقوط اين شي پرنده ، مردم منطقه شي اي شبيه يک بشقاب پرنده را ديده بودند که از آن نوري به صورت چشمک زن مشاهده مي شد.
حتي عبدالرحمن الاساميمي ، بخش دار محلي جازان نيز ادعا کرد شخصا اين بشقاب پرنده را ديده است که «زياد بزرگ نبوده اما باعث وحشت مردم شده است.»
هيچ خبر تکميلي درباره اين موضوع منتشر نشد.تقريبا همزمان با اين خبر، گزارش ديگري نيز از باکو مخابره شد: صدها تن از ساکنان باکو شاهد پرواز يک شي نامشخص بر فراز شهر بودند.
منابع خبري آذربايجان به نقل از شاهدان عيني گفتند، در يک آسمان کاملا صاف و بدون ابر يک لکه ي نوري بزرگ و وسيع در آسمان ظاهر شد.
اين لکه در ساعات پاياني شب به طور ناگهاني در آسمان محو شد. ظهور اين شي بر فراز آسمان باکو که شباهتي به هواپيما يا ساير وسايل پروازي متعارف نداشت ، باعث شد تا موجي از شايعه در شهر باکو و ديگر بخش ها منتشر شود.

آيا جنگ سرد هنوز ادامه دارد؛ رويت بشقاب پرنده در باکو شايد بيش از هر جاي ديگري در دنيا حرف و حديث هاي سياسي به همراه داشت.
در دوران شوروي سابق ، مرکزي به وجود آمد که مسوول تحقيق درباره بشقاب پرنده ها بود. با شکل گيري اين سازمان شايعات زيادي درباره فعاليت و زمينه ي کاري اين سازمان پديد آمد؛ اما نتيجه تحقيقات اين مرکز برچسب خيلي محرمانه خورد و تمام افرادي را که منتظر نتايج اين تحقيقات بودند، نااميد گذاشت.
بعد از رويت جسم نوراني در آسمان باکو در بهار سال گذشته بود که فواد کاظم اف ، مدير بخش لرزه شناسي فضايي و از اعضاي آکادمي اطلاعات انرژي بين المللي که يک تبعه جمهوري آذربايجان است در اين باره گفت: «امروزه برکسي پوشيده نيست که آمريکا و کشورهاي ديگر فرودگاه ها و آشيانه هاي ويژه يي دارند که در آنها اجسام پرنده يي شبيه بشقاب پرنده نگهداري مي شود و آمريکايي ها به واسطه ي داشتن فن آوري ، توانايي ساخت چنين اشيايي را دارند و اطلاعاتي نيز در اين زمينه منتشر نمي شود.»
او با تاکيد به اينکه ظهور بشقاب پرنده ها برفراز درياي خزر امري است که از اين پس بايد بيشتر شاهد آن باشيم ، گفت: «اخيرا معلوم شده که سه پايگاه هوايي در خاک جمهوري آذربايجان در اختيار کشورهاي خارجي است.
در سال 1999 نيز يک شي که بشقاب پرنده خوانده شد، در درياي خزر سقوط کرد.
در آن زمان ايران ، روسيه و آمريکا درباره اين که کدامشان به تحقيق درباره بقاياي اين شي بپردازند، به نوعي مشاجره داشتند. در آخر هم اين شي به روسيه رسيد.»
در آن روزها منابع خبري آذري چنين نوشتند که در آشيانه هاي موجود در آمريکا هم اکنون 120 به اصطلاح بشقاب پرنده وجود دارد و احتمال دارد شي ديده شده بر فراز باکو از همين بشقاب پرنده ها بوده باشد.

بالاخره که چي؛

واقعا کدام فرضيه براي توجيه وجود بشقاب پرنده ها را مي توان پذيرفت؛
پروفسور علي عجب شيري زاده ، استاد دانشکده فيزيک دانشگاه تبريز و رييس مرکز پژوهشي نجوم و اخير فيزيک مراغه با تاکيد بر اين که تا کنون هيچ مدرک مستدل علمي درباره بشقاب پرنده ها و ساير اشيا پرنده با منشا غير زميني ارائه نشده ، درباره منشائ احتمالي اين پديده ها مي گويد:
از لحاظ علمي و نجومي مي توان اين پديده را به ذرات ناشي از فعل و انفعالات شديد خورشيدي در روزهاي اخير نسبت داد.
پديده هايي نظير طوفان ها و بادهاي خورشيدي که گاه و بيگاه در سطح اين ستاره رخ مي دهد، به آزاد شدن و انتشار ذرات پر انرژي به فضاي پيرامون آن منجر مي شود.
به گفته وي ، اين ذرات در حالت عادي توسط لايه «وان آلين» جو که به عنوان سدي محافظ در برابر تشعشات مغناطيسي عمل مي کند، جذب مي شوند.
ولي در برخي مواقع ، اين ذرات با عبور از جو به صورت پرتوهايي نوراني در آسمان رويت مي شوند که نمونه اي از آن شفق هاي قطبي هستند که معمولا در مناطق قطبي زمين تشکيل مي شوند ولي احتمال بروز آن ها در ساير مناطق هم وجود دارد.
پروفسور عجب شيري زاده درباره ادعاي رويت کنندگان پديده ناشناس اخير مبني بر تشعشع پرتوهاي رنگي مختلف در پيرامون اين اشيا گفت: در مواقعي که ميزان رطوبت جو زمين زياد باشد، تشعشعات خورشيدي همانند منشور عمل کرده و طيفي از رنگ هاي متنوع را ايجاد مي کند؛ بنابراين اگر بخواهيم توجيهي نجومي براي پديده هاي گزارش شده اخير ارائه دهيم مي توانيم آن را به بروز شراره بزرگ خورشيدي در 8 آوريل (حدود يک هفته قبل) نسبت دهيم.
او ادامه مي دهد: البته ماهواره هايي هم براي مقاصد خاصي از قبيل زمين شناسي ، هواشناسي و يا جاسوسي در فضا حرکت مي کنند که نور آنها قابل ديدن است.
و البته در پايان اذعان مي کند: موضوع بشقاب پرنده ها اگرچه با معيارهاي نجومي مطابقت نمي کند، اما پرونده آن بسته هم نيست.
خب ، شما آيا مي توانيد از مجموعه اين حرف ها به نتيجه قطعي برسيد؛ واقعا کدام فرضيه ها را مي شود پذيرفت؛ اين البته انتخاب شماست.
 

 منبع:جام جم

جمعه 7 تير 1392برچسب:,

|
 
دیدن جن در ایران

 

جمعه 7 تير 1392برچسب:,

|
 
تجربه نزدیک به مرگ

getty-698.jpg

دو فیزیکدان ممتاز آمریکایی و انگلیسی در یک نظریه جالب پیشنهاد کرده‌اند که یک «تجربه نزدیک به مرگ» زمانی اتفاق می‌افتد که مواد کوانتومی شکل‌دهنده روح از سیستم عصبی خارج شده و به جهان وارد می‌شود.

 بر اساس این ایده، «هوشیاری»، یک برنامه برای یک رایانه کوانتومی در مغز است که که حتی پس از مرگ نیز می‌تواند در جهان باقی بماند که می‌تواند توضیحی برای تجربیات نزدیک به مرگ برخی از افراد باشد.

دکتر استورات هامروف، ‌استاد ممتاز بازنشسته در دپارتمانهای هوشبری و روانشناسی و مدیر مرکز مطالعات هوشیاری از دانشگاه آریزونا، این نظریه شبه مذهبی را ارتقا داده است.

این نظریه بر اساس یک فرضیه کوانتونی هوشیاری است که وی به همراه راجر پنروس، فیزیکدان انگلیسی ایجاد کرده‌اند و بر اساس آن جوهر روح انسان درون ساختارهایی موسوم به ریزلوله‌های درون سلولهای مغزی قرار دارد.

به عقیده این دانشمندان در این نظریه موسوم به «کاهش هماهنگ هدف» (Orch-OR)، تجربه انسان از هوشیاری در نتیجه تاثیرات گرانش کوانتومی در این ریزلوله‌ها است؛ بنابراین طبق این نظریه روح انسان بیش از تعاملات نورونی در مغز بوده و در حقیقت از خود بافت جهان ساخته شده است و احتمالا از ابتدای زمان در جهان وجود داشته است.

این مفهم شبیه به باور بودا و هندو بوده که طبق آن هوشیاری یک بخش جدانشدنی از جهان است.

با این عقاید، دکتر هامروف این ایده را پبشنهاد داده که در تجربه نزدیک به مرگ این ریزلوله‌ها حالت کوانتومی خود را از دست داده اما اطلاعات درون آنها تخریب نمی‌شود. در عوض این اطلاعات بدن را ترک کرده و به کیهان باز می‌گردند.

به گفته هامروف، اگر بیمار در این شرایط بتواند به زندگی بازگردد، اطلاعات کوانتومی به ریزلوله‌ها بازگشته و تجربه نزدیک به مرگ به وجود می‌آید. در صورت عدم بازیابی و مرگ فرد، این اطلاعات کوانتومی ممکن است در خارج از بدن به شکل یک روح باقی بمانند.منبعhttp://www.hedf.blogfa.com/cat-34.aspx

پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:,

|
 
مثلث برمودا

موقعیت جغرافیایی مثلث برمودا
نقشه جغرافيايی مثلث برمودا مثلث برمودا (Bermuda Triangle) بر روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. رأس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است. (بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند؛ در این نقطه هیچ انحرافی در قطب‌نما محاسبه نمی‌شود.)
وین سنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده ، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند :
« یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »
مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی ، همراه با تمام سرنشینانشان ، در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای مأموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات به هوا برخاست ، اما هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.آخرین پیامهای مخابره شده‌ی آنها با برج مراقبت ، حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم رؤیت خشکی ، از کار افتادن قطب‌نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان ، افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدت‌ها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای - چه قبل و چه بعد از آن - تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایق‌ها و کشتی‌هایی مفقود شده‌اند (قربانیان مثلث برمودا) ؛ در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.

منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز می‌کنند. کشتی‌های بزرگ و کوچک در آب‌های آن در حال ترددند و افراد زیادی برای بازدید به این منطقه مسافرت می‌کنند ، بدون آنکه اتفاقی بیافتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوس‌ها در سراسر دنیا ، کشتی‌ها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و می‌شوند؛ پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانه‌ای وجود ندارد ، ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدن‌های بی دلیل ، بی‌شمار و نامعلومی روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.

مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاه‌های مبدأ و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند ، که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب‌نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه‌آلودی - آن هم در روز صاف و آفتابی - و یا تغییراتی غیر عادی در آب‌هايی که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند (بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع)
- این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل این که چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده ، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشات حاکی از آن بوده که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح رؤیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا ، که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.- در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاه‌ها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند ، که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع به کار کرده‌اند.- در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید : « خطری همانند یک خنجر هم اکنون به سرعت می‌آید ... ما نمی‌توانیم فرار کنیم ... » ؛ در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود ، کشتی ناپدید شد.

علل واقعه
یکی از علت‌های کشف شده - که در مدل آزمایشگاهی به اثبات رسیده است - در مورد وقوع زلزله و خروج گازهایی از زمین می‌باشد ، که در هنگام عبور کشتی‌ها باعث فرو رفتن کشتی به اعماق آب می‌گردد؛ ولی در مورد هواپیماهایی که از آن محل عبور کردند و ناپدید شدند خروج همین گازها از آب به سمت بالا باعث پایین کشیده شدن هواپیماها به سمت آب می‌شود که در صورت عدم کنترل ، هواپیما به داخل آب سقوط می‌کند ، ولی در مدل آزمایشی آن ، این مسأله در صورتی قابل حل است که هواپیما به این محل آشنا بوده و توانایی گرفتن دوباره ارتفاع را در صورت کم شدن ناگهانی آن داشته باشد. همچنین در مورد پیدا نشدن اجساد هواپیماها یا کشتی‌ها می‌توان گفت تعدادی از موارد ناپدید شده در اعماق دریا کشف شده است ، که نمونه‌های کشفی با نمونه‌های غرق شده کاملا تطبیق دارد.

۱- علل فرضی طبیعی
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گوی‌های آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها می‌شود ، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتی‌ها و مفقود شدن آنها در آب می‌شود ، قرار گرفتن تحت تأثیر نیرویی مغناطیسی و اختلالات امواج الکترومغناطیسی (ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتی‌های متعدد در یک منطقه نیست.)

۲- علل فرضی غیر طبیعی
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرنده‌هایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسان‌ها به کره زمین آمده‌اند.یکی از عجیب‌ترین پیشنهادات در این مورد به وسیله ادگار کایس (پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست) ارائه شده است. به عقیده وی قرن‌ها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده می‌کردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتی‌ها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آن‌ها می‌گردد.

نظریه و توضیحات کوشچه
لارنس دیوید کوشچه - محقق دانشگاه ایالت آریزونا - در سال ۱۹۷۵ با انتشار کتابی به نام « اسرار مثلث برمودا برملا شد » اولین نظریه مخالف در این زمینه را منتشر نمود. تحقیقات وی در این کتاب شماری از اطلاعات نادرست و ناسازگار در مقاله بلیتزر را برملا نمود. وی در این کتاب به وجود ناسازگاری‌های زیادی در گزارشات بلیتزر اشاره نمود و گفته‌های وی از زبان شاهدان عینی ، افراد زنده مانده در حوادث و همچنین تمامی انسانهای درگیر را نادرست و غیر واقعی بیان نمود. وی بیان نمود که بسیاری از اطلاعات مهم در مقاله بلیتزر از قلم افتاده است و به هیچ وجه کاملا بررسی نشده است. به عنوان مثال در داستان بلیتزر در مورد مفقود شدن قایق معروفی که قصد داشت دور دنیا حرکت کند و سرنشین آن دونالد کروهرست ، بلیتزر به اسرار آمیز بودن این داستان اشاره نموده است ، در حالی که شواهد روشنی در مورد دلایل مفقود شدن وی در دسترس است و یا همچنین در مورد کشتی حمل زغال‌سنگ - که بلیتزر آن را این طور بیان نمود : کشتی مزبور سه روز پس از ترک بندری در اقیانوس اطلس مفقود شده و دیگر هیچ ردپایی از آن یافت نشد - مى‌گوید که در گزارشات واقعی ، یک کشتی با همین نام از بندری در اقیانوس آرام حرکت نموده است. همچنین کوشچه معتقد بود که درصد زیادی از حوادثی که به نام اسرار مثلث برمودا یاد شده ، کاملا خارج از منطقه مثلث برمودا اتفاق افتاده است و در اغلب موارد راه اثبات این مدعا بسیار ساده بوده است. وی با جستجو در مقالات چاپ شده در روزنامه‌های وقت و همچنین اطلاع از وضع هوای گزارش شده در آن روز توانست وجود مغایرات در داستان‌های بیان شده در مورد اسرار مثلث برمودا را برملا سازد.

نتیجه گیری‌های کوشچه
شمار کشتی‌ها و هواپیماهای مفقود شده در این گزارشات در مقایسه با شمار کشتی‌ها و هواپیماهای مفقود شده در دیگر مناطق اقیانوس ، به هیچ وجه زیادتر نبوده است.
- طوفان‌های استوایی و گرمسیری بسیاری در این مناطق گزارش شده است و شمار گمشدگان در این گزارشات با توجه به تعداد این طوفان‌ها نامتناسب ، عجیب یا اسرار آمیز نمی‌باشد. (بلیتزر و نویسندگان دیگر در مقالات خود اشاره‌ای به این واقعیت ننموده‌اند.)- اعداد و ارقام بیان شده در این گزارشات و تحقیقات آشفته اغراق آمیز است. کشتی‌ها و قایق‌هایی مفقود گزارش می‌گردند که بالاخره به بندرها بازگشته بودند - البتــه با اندكی تأخیـــر - و این موضوع گزارش نشده است.- برخی از این گزارشات در مورد مفقودین در واقع هیچگاه اتفاق نیفتاده‌اند؛ به طور مثال حادثه‌ای با عنوان سقوط هواپیما گزارش شده که مدعاست هواپیمایی مسافربری ، در سال ۱۹۳۷ از بندر دیتونا در فلوریدا در مقابل چشم صدها شاهد عینی پرواز نموده و در مثلث برمودا سقوط کرده است ، در حالی که در روزنامه‌هاى محلی آن زمان ، هیچ نوشته‌ای در اثبات این مدعا یافت نمی‌شود.

نتیجه گیری کلی کوشچه در مورد افسانه مثلث برمودا
افسانه‌ها و داستان‌هایی که به عنوان اسرار مثلث برمودا وجود دارد ، توسط نویسندگانی منتشر شده که عمدا یا سهوا با داشتن تصورات نادرست ، دلایل و مستندات ناقص و یا همچنین با پیروی از احساسات نادرست ، سعی در نوشتن آن‌ها نموده‌اند و این مقالات جعلی و تصنعی می‌باشند.
مدلین رسبورتگارف - دانشمند و محقق ایتالیایی قرن بیستم - نیز در مورد بروز حوادث غیر عادی و خارق‌العاده در این منظقه ، پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده است که اغلب حوادث یاد شده در این منطقه تنها اغراق آمیز نشان دادن برخی حوادث عادی بوده‌ ست؛ برای مثال کشتی فرانسوی BHG3566 ، که در سال ۱۹۷۷ در این منطقه ناپدید شد ، دو روز بعد در بندر ریجسرا دیده شد و شواهد به مدت کوتاهى از گم شدن این کشتی حکایت می‌کرد ، در حالی که هنوز هم برخی نویسندگان از این حادثه با نام کشتی وحشت یاد می‌کنند و بر این باورند که این کشتی در منطقه مثلث برمودا از بین رفته است و در تسخیر ارواح می‌باشد.

گذشته و آینده برمودا
به نظر می‌رسد که این منطقه طی زمان‌های متمادی گذشته نیز در افسانه‌ها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین « دریایی از مقبره‌ها » ، « مثلث شیطان » ، « مثلث مرگ » ، « دریای بدبختی » ، « گورستان آتلانتیک » نامیده می‌شده است.
شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسان‌هایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 - که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست - شده است.اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمی‌شود شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد ، و شاید هم به خاطر معلوم نبودن دلیل اصلی این وقایع ، اتفاقات مربوطه بازتاب نمی‌یابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه می‌دارد.

منبع : بیتوته

چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:,

|
 
جزیره دوار

 

 
 

مدتها قبل، یک کشتی باری یونانی چرخش یک شیء بزرگ در فاصله 1000 متر جلوتر از خود را شاهد بود. آنها فکر می‌کردند که آن یک هیولا بزرگ است و کاملا ترسیده بودند. پس از نزدیک شدن متوجه یک جزیره شدند که با سرعت بسیار سریع در حال چرخش است. در سریعترین حالت این جزیره در هر دقیقه یک دور می‌زند و در آرام ترین حالت هر 12 دقیقه یک دور می‌زند. چرا یک جزیره در اقیانوس باید خود را بچرخاند؟!
محققین هنوز پاسخی برای آن پیدا نکرده اند.
 

عجیب ترین جزیره های دنیا ! (+عکس) www.taknaz.ir

چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:,

|
 
ماجرای پرسرو صداترین بشقاب پرنده تاریخ

آیا حقیقتا یک یوفو در رازول سقوط کرد؟
من پس از 30 سال تحقیق متقاعد شده‌ام‌که دولت ایالات متحده یک بشقاب پرنده ساقط شده و چند جسد بیگانه‌ها را در نیومکزیکو به دست آورده است.

همشهری دانستنیها/شماره 51: بی‌شک اولین چیزی که با شنیدن عبارت سقوط یوفو به ذهن انسان می‌رسد، حادثه رازول است. در واقع داستانی هیجان‌انگیز‌تر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد که نشان دهد ما در این جهان تنها نیستیم، موجودات دیگری هم هستند که به سیاره ما سر می‌زنند و بعضی مواقع سقوط می‌کنند، بسیاری از دولت‌ها از این ماجرا  آگاهند و این مساله را از مردم خود پنهان می‌کنند؛ اما چیزی که در نگاه اول احمقانه به نظر می‌رسد، ممکن است آن‌چنان هم دور از واقعیت نباشد.

از همه اینها گذشته، چه مساله بیگانه‌ها واقعیت داشته باشد یا نداشته باشد، یک نکته غیر‌قابل انکار است؛ مردم عاشق این مسائل هستند. مدرک این ادعا هم نحوه برخورد آنها با فیلم‌هایی از این دست مانند؛ پیشتازان فضا، جنگ‌های ستاره‌ای و‌ای تی است. یوفولوژیست‌ها معتقدند این بزرگ‌ترین واقعه تاریخ است و از یک جهت درست هم می‌گویند. ولی واقعا در رازول چه گذشت؟

 
جریان از چه قرار بود؟
در جولای 1947، رازول شهری بسیار کوچک، بیابانی و بی‌سرو صدا بود که از تعدادی مزرعه و دامداری تشکیل می‌شد. همچنین خانه اسکادران بمب‌افکن‌های 509 نیز محسوب می‌شد که در آن زمان یکی از پیشرفته‌ترین‌ها در نوع خود بود. آنها دو بمب اتمی در ژاپن انداخته بودند و چند بمب دیگر هم در اقیانوس آرام آزمایش کرده بودند.
جنگ تازه تمام شده بود و همه چیز داشت به حالت عادی باز می‌گشت که اتفاق عجیبی افتاد. از آسمان چیزی بزرگ و نقره‌ای رنگ با سرعت و سر و صدای زیاد سقوط کرد. یکی از گله‌داران قطعات و تکه‌های آن شیء را که افتاده بود، پیدا کرد و به پایگاه هوایی گزارش داد. دولت به سرعت وارد عمل شد و برای اولین و آخرین بار در تاریخ ایالات متحده در روزنامه‌ها اعلام کرد که یک بشقاب پرنده را که سقوط کرده، در اختیار دارد.


طبیعتا چنین خبری، سرتیتر تمام خبر‌گزاری‌ها در سراسر کشور شد. رادیو‌ها اعلام کردند: «امروز هشتم جولای دولت اعلام کرد که یک  بشقاب پرنده پیدا کرده، این بزرگ‌ترین اتفاق امسال است.»
اما روز بعد، خبرها به کل حالت دیگری به خود گرفتند. توضیح این واقعه هم حالت زمینی‌تری پیدا کرد. در روزنامه‌ها اعلام شد که چیزی که پیدا شده، یک بالون هواشناسی بوده ، نه یک بشقاب پرنده. در نتیجه مردم رازول برگشتند سر کارهای مزرعه و دامداری خود و زندگی به حالت عادی بازگشت.البته این پایان داستان نبود و بعضی‌ها هم قرار نبود آن را فراموش کنند.


سال‌ها گذشت و گذشت. کلماتی مانند یوفولوژی و یوفولوژیست وارد فرهنگ‌های لغت شد. دو نفر باعث شدند داستان رازول دوباره از فراموشکده تاریخ به دنیای ما پا بگذارد. این دونفر کسانی نبودند جز جسی مارسل که یک افسر بازنشسته ارتش بود و استنتون فریدمن، کسی که روزها یک فیزیکدان مهربان است و شب‌ها تبدیل به مشهور‌ترین یوفولوژیست جهان می‌شود.


او با صراحت می‌گوید: «من پس از 30 سال تحقیق متقاعد شده‌ام که دولت ایالات متحده یک بشقاب پرنده ساقط شده و چند جسد بیگانه‌ها را در نیومکزیکو به دست آورده است. این یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های این هزاره است.» صبر کنید. این ادعای بسیار بزرگی است! ما به کمی اطلاعات دیگر هم نیاز داریم. بیایید کمی عقب‌تر برگردیم.
در سال 1947، جسی مارسل، افسر اطلاعات و امنیت پایگاه هوایی رازول بود. زمانی که خبر سقوط یک بشقاب پرنده همه جا پیچید، ماموریت مارسل بررسی این داستان بود اما سال‌ها بعد و پیش از مرگش تصمیم گرفت حقیقت داستان را به فریدمن بگوید. با این کار، او تخم توطئه رازول را کاشت.


فریدمن می‌گوید: «من با جسی در سال 1978 صحبت کردم. این قبل از این بود که کتابی در این باره نوشته شده باشد. هنوز هیچ سر و صدایی در مورد این اتفاق وجود نداشت. یوفولوژیست‌ها هیچ چیزی درباره رازول نمی‌دانستند. همه چیز آنجا بود ولی کسی از آن خبر نداشت.»


جسی مارسل در یکی از مصاحبه‌های ضبط‌شده‌اش در سال 1980 می‌گوید: «ما یک تکه فلز داشتیم. حداقل ظاهری فلزی داشت. خاصیت ارتجاعی نداشت؛ ولی به نازکی فویل سیگار بود.»
در جایی دیگر می‌گوید: «من خواستم آن را خم کنم ولی نمی‌شد. به من گفتند که نه می‌توان آن را خم کرد و نه روی سطح آن علامتی گذاشت. من هم آن را روی زمین گذاشتم. یک پتک برداشتم و روی آن کوبیدم. پتک از روی آن مثل یک فنر برگشت.»
در ادامه جسی توضیح داد: «آن یک بالون هواشناسی نبود. هواپیما یا وسیله نقلیه هوایی شناخته شده‌ای هم نبود. چه چیزی می‌توانست باشد؟ نمی‌دانم!»


فریدمن می‌گوید: «در موقعیت و شرایط او، هیچ دلیلی وجود نداشت که بخواهد دروغ بگوید. مخصوصا اینکه او افسر اطلاعات و امنیت یکی از پیشرفته‌ترین پایگاه‌های نظامی جهان در آن زمان نیز بود. اصلا با عقل جور در نمی‌آید که چنین انسانی بخواهد این چنین داستانی سر هم کند.»
فریدمن نمی‌توانست این داستان را رها کند. پس شروع به تحقیق و مصاحبه با کسانی کرد که در مورد این ماجرا حرفی برای گفتن داشتند. بسیاری از کسانی که او با آنها مصاحبه کرد امروز از دنیا رفته‌اند؛ ولی خوشبختانه فیلم ضبط شده صحبت‌های آنان هنوز موجود است.


در یکی از همین مصاحبه ها، بیل برازل، پسر گله‌داری که یوفوی سقوط کرده را پیدا کرد، می‌گوید: «من نمی‌دانم آن، چه چیزی بود؛ چیزی شبیه چوب بالسا (چوب سبک و محکم ماکت سازی) بود؛ اما آتش نمی‌گرفت و من هم نمی‌توانستم با چاقو روی آن هیچ خطی بیندازم.»
رابرت اسمیت، یک خلبان بازنشسته نیروی هوایی نیز می‌گوید: «یک تکه از آن ورق مانند به طول حدود 10 سانتی‌متر را در دست گرفتم. آن را در مشتم مچاله کردم. دستم را که باز کردم، بلافاصله دوباره صاف شد. هیچ تغییری در ظاهرش نمی‌شد داد.»


کم کم داستان رازول داشت جالب می‌شد. مسلما اتفاق عجیبی در آنجا افتاده بود؛ ولی چه اتفاقی؟ و چرا رازول؟ به نظر می‌رسید بیگانه‌ها نمی‌توانند در مقابل ترکیب سلاح‌های اتمی، موشک‌های بزرگ و رادار مقاومت کنند.
ما می‌دانیم که اتفاق عجیبی در رازول رخ داده بود. همین‌طور هم می‌دانیم که اگر استنتون فریدمن با جسی مارسل صحبت نکرده بود، هیچ کدام از ما این داستان را نمی‌شنیدیم. مارسل به فریدمن توضیح داد که یک بشقاب پرنده در رازول سقوط کرده. فریدمن هم شروع کرد به بسط یک تئوری جدید.


او می‌گوید: «در پایان جنگ جهانی دوم، سه نشانه برای بیگانه‌های هوشمند کافی بود تا متوجه شوند انسان‌های بدوی زمینی که تا آن روز بدترین خراب کاری‌هایشان، جنگ‌های قبیله‌ای بود، حالا دیگر می‌توانند برای آنها هم خطرناک باشند. این نشانه ها، بمب اتم، موشک‌های V2 و رادارهای قدرتمند بودند. جالب نیست که تنها مکان روی این سیاره که در جولای 1947 این سه تکنولوژی را یک جا داشت، جنوب شرقی نیو مکزیکو بود؟»
فریدمن توانسته بود حدس بزند که بیگانه‌ها احتمالا به چه چیزی فکر می‌کنند. اما اگر بشقاب پرنده‌ای در رازول بود، آنجا فرود نیامده بود؛ بلکه سقوط کرده بود. شاید اصلا داستان از قرار دیگری بوده و مقصد آن بشقاب پرنده جای دیگری در کهکشان مثلا سیاره زهره بود. ما هم ممکن است هیچ وقت این را نفهمیم.

 

روایت آخرین بازمانده
تنها یک نفر امروز زنده است که عملا ادعا می‌کند تکه‌ای از آن بشقاب پرنده را در دست گرفته است. او یک نظریه‌پرداز توطئه نیست. شغل او، جراح پرواز است و برای ارتش ایالات متحده کار کرده است. نام او هم جسی مارسل جونیور است.
او می‌گوید: «با بررسی تمام جوانب می‌بینیم که تنها توضیح باقیمانده، یک وسیله فرازمینی است. ممکن است توجیه عجیب و غریبی باشد؛ ولی درعین‌حال، ساده‌ترین توضیح تمام این اتفاقات است.»
خوشبختانه قبل از اینکه جسی مارسل آن شب، تکه‌های‌یافته شده را به هنگر شماره 84 تحویل دهد، سری به خانه خود زد تا آنها را به پسرو همسرش نشان دهد.


او می‌گوید: «آن شب در جولای 1947 را که در رازول بودیم نمی‌توانم فراموش کنم؛ چون شب خیلی خاصی بود. آن شب، زندگی من را به دو بخش قبل از اتفاق و بعد از اتفاق تقسیم کرد. آن شب خوابیده بودم. حدود ساعت 1 یا 2 نیمه شب بود. پدرم داخل شد و من را بیدار کرد. به من گفت: «بیا جسی. می‌خواهم چیزی به تو نشان بدهم.» خیلی هیجان زده بود. او مردی نبود به این راحتی‌ها هیجان زده شود. پس من هم حدس زدم چیزی که می‌خواهد نشانم بدهد خیلی باید مهم باشد. او رفت و مادرم را هم بیدار کرد. بعد چیزهایی را که آورده بود کف آشپزخانه روی زمین چید. بعد گفت: «اینها تکه‌های یک بشقاب پرنده هستند.» یکی از تکه‌ها مقطعی به شکل حرف‌ ای انگلیسی داشت. کنارش هم علامت‌هایی داشت که شبیه هیروگلیف بود. از پدرم پرسیدم که اینها چه هستند؟


او تا آنجا که حافظه‌اش یاری می‌داد، آن علائم را روی یک مدل کشیده تا به دنیا نشان دهد آن شب چه دیده است.» او توضیح می‌دهد: «روی سطح داخلی این قطعه، سمبل‌هایی وجود داشت. من آنها را شبیه چیزهای دیگر تجسم می‌کردم و حفظ کردم. مثلا یکی از علامت‌ها شبیه به یک فک بود که توپی روی بینی خود نگه داشته بود. معنی این سمبل‌ها را نمی‌دانم. ما حدود 10 یا 15 دقیقه به آنها نگاه کردیم. بعد پدرم گفت اینها را طوری حفظ کن که تا آخر عمرت فراموش نکنی. من هم الان که حدود 60 سال از آن شب می‌گذرد، هنوز تمام آنها را به خاطر دارم.»
آن بقایا، پس از اینکه به هنگر 84 منتقل شدند، سریعا توسط ارتش با کس دیگری جابه‌جا شدند تا خبرنگاران به مسیر دیگری هدایت شوند.


او می‌گوید: «من عکس‌های پدرم را در کنار تکه‌هایی از بقایا دیدم. به او گفتم که آنها چیزهایی نبودند که آن شب در رازول به خانه آورده بود. او هم گفت که ممکن است در آن عکس‌ها چیزهایی از سقوط اصلی وجود داشته باشد؛ ولی بیشتر آنها با چیزهای دیگری عوض شده بودند.»
در مصاحبه‌ای که فریدمن با ژنرال دوبوز انجام داد، از او پرسید: «از صحبت‌های شما این‌طور استنباط کردم که داستان بالون، نوعی سرپوش برای اصل ماجرا بود. درست است؟» ژنرال دوبوز هم جواب داد: «کاملا! ما می‌دانستیم که این سرپوش است ولی از آن برای کنترل و متقاعد کردن رسانه استفاده کردیم.»

 

سرپوش دولت ایالت متحده
بیایید فکر کنیم که یک بشقاب پرنده، واقعا در رازول سقوط کرده است. چرا دولت باید آن را انکار کرده و روی آن سرپوش بگذارد؟
دو سال از جنگ جهانی دوم گذشته است. تنش‌ها بین کشورهای مختلف بالا گرفته و جنگ سرد نیز در حال اوج گرفتن است. مطمئنا این شرایط، زمان خوبی برای اعتراف به اینکه دولت کنترل آسمان کشورش را در دست ندارد، نیست.


فریدمن می‌گوید: «اگر دولت این کار را نمی‌کرد، باید تعجب می‌کردیم. توقع داشتید چه بگویند؟ که بیگانه‌ها دارند به ما سر می‌زنند؟! ما نمی‌دانیم آنها چه می‌خواهند، از کجا می‌آیند یا چطور کار می‌کنند؟! ما فکر می‌کردیم شما باید می‌دانستید؟!»


حال سوال این است که چرا دولت باید در شروع ماجرا از این وسیله سقوط کرده به عنوان «بشقاب پرنده» (Flying Disk) در روزنامه‌ها یاد می‌کرد؟ دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه یک نفر در رده‌های پایین ارتش هیجان‌زده شده و اشتباهی لپی مرتکب شده است. اما طبق ضوابط ارتش، فرمانده پایگاه 509 باید اجازه اظهارنظر به مطبوعات را می‌داد. پس یک اشتباه ساده به نظر محتمل نمی‌آید. حالت دوم این است که این مساله، طبق برنامه‌ای مشخص در جهت اهداف ضد‌اطلاعاتی بوده. این تئوری می‌گوید که اول اقرار کنید که یک یوفو بوده. بعد آن را با توضیحی عادی مثل بالون هواشناسی توجیه کنید. در این حالت، احتمال اینکه عوام، توجیه زمینی‌تر یعنی بالون هواشناسی را باور کنند بیشتر خواهد بود تا یک سفینه فضایی. البته این به همین سادگی هم نیست.


فریدمن می‌گوید: «اول از همه، مردمی در این شهر هستند که چیزهایی می‌دانستند. بعد، داستانی به مطبوعات بگویید که بعدا بتوانید آن را انکار کنید. این یکی از بهترین روش‌هاست. در این حالت مردم، سرپوش را بهتر باور می‌کنند.»

 

مخالفان و موافقان
فریدمن با تحقیق در مورد رازول، جریان بزرگی را به راه انداخت. یوفولوژیست‌ها مانند زنبورهایی که به کندو جذب می‌شوند به رازول می‌آیند. هر کسی هم برای خودش نظریه‌ای دارد.
دِیو تامس، فیزیکدان و ریاضیدان است. او همچنین رئیس گروهی به نام «نیومکزیکی‌ها برای علم و منطق» است. او می‌گوید: «در علم می‌گوییم که برای ادعاهای بزرگ نیاز به مدارک بزرگ است. اگر بخواهید به کسی مساله‌ای به بزرگی بیگانه‌هایی را که در اعماق فضا سفر می‌کنند و به زمین آمده‌اند ثابت کنید، باید چیزی بیشتر از عکس‌های مات ارائه کنید. شما باید مدرکی فیزیکی ارائه کنید؛ چیزی مثل یک قطره خون بیگانه. اگر این کار را بکنید، از داروین هم مهم‌تر خواهید شد! این داستان تشنگی و کنجکاوی یک دانشمند را برطرف نمی‌کند. دلیل من هم برای باور نکردن رازول این است که هنوز بیگانه‌ها اینجا نیامده‌اند. شاید یک روز بیایند ولی تا امروز نیامده‌اند!»
کسانی هم وجود دارند که نظریات دیگری دارند.
تام کری و دان اشمیت، دو یوفولوژیست هستند که حدود 20 سال در مورد حادثه رازول تحقیق کرده‌ و معتقدند حقیقت ماجرا را کشف کرده‌اند.


تام می‌گوید: «چیزی که در رازول سقوط کرد، اصلا زمینی نبود. این بر اساس گفته‌های ده‌ها نفر از شاهدان سفینه و سرنشینان مرده‌اش ثابت می‌شود. ما رد هفت جسد را که از سفینه به بیرون پرتاب شدند، در سه نقطه مختلف پیدا کردیم. ما چند سال پیش فهمیدیم که مک برازل که اولین بار یوفوی سقوط کرده را دیده بود، چند جسد هم در فاصله چند مایلی آنجا پیدا کرده بود.»
اما این را از کجا فهمیده بودند؟ تام و دان با شاهدان و دختران و برادران و نوه‌های آنها صحبت کردند. همه آنها هم مطالب عجیب و به طرز شگفت‌آوری شبیه به هم را می‌گفتند. بخش‌هایی از این مصاحبه‌ها به این صورت بودند:
 

 

سافو هندرسن، همسر خلبان: «آنها کوچک بودند و نسبت به بدنشان سر بزرگی داشتند.»
جرالد اندرسن که در پنج سالگی اجساد را دیده بود؛ «آنها سرهای بزرگی داشتند که در قسمت بالایی پهن‌تر از پایین بود.»
گلن دنیس، متصدی کفن و دفن رازول؛ «سرها خیلی بزرگ‌تر از بدن آنها بود. چشم‌های عمیقی داشتند. جمجمه‌هایشان هم جالب بود چون حالت ارتجاعی داشت و سخت نبود.»
 

 

باربارا داگر، نوه کلانتر: «پدر بزرگم می‌گفت که سرهایشان بزرگ بود و لباس‌هایی که به تن داشتند مثل ابریشم بود.»
کاترین گرود، دختر خلبان: «آنها نوعی شبه انسان بودند ولی نه کاملا مثل ما.»
باید اقرار کرد که این همه توضیحات شبیه به هم کمی عجیب است. چرا باید این انسان‌ها که سنخیتی با هم ندارند، این داستان‌ها را از خود ساخته باشند؟
حالا فکر کنید که حقیقتا یک نوع حیات بیگانه را ببینید. چرا باید 30 سال صبر کنید تا در مورد آن صحبت کنید؟ این اتفاق کوچکی نیست. پس چرا این همه مدت سکوت کرده‌اید؟ این در صورتی است که تهدید شده باشید.
 

 

گلن دنیس می‌گوید: «آنها گفتند که ما هیچ چیز ندیده‌ایم. هیچ چیزی اینجا سقوط نکرده. من گفتم من یک شهروند خوبم. شما هیچ کاری با من نمی‌توانید بکنید. آنها هم گفتند چرا می‌توانیم. شاید یک روز استخوان‌های شما را از داخل شن‌ها پیدا کنند.»
باربارا داگر: «پلیس ارتش آمد و به من و جورج گفتند که اگر ما هر زمانی به هر نحوی چیزی در مورد این ماجرا به کسی بگوییم، نه فقط ما؛ بلکه خانواده‌هایمان را هم را خواهند کشت.»
 

 

جسی مارسل جونیور هم می‌گوید: «چند بار پدرم در خانه به من گفت هیچ وقت نباید در مورد چیزهایی که می‌دانم چیزی به کسی بگویم. آنها هرگز اتفاق نیفتاده‌اند و در نتیجه من نباید در مورد آنها به کسی یا دوستانم چیزی بگویم.»
در مورد محل سقوط هم حرف‌وحدیث‌های زیادی سر زبان‌هاست. دان و تام یکی از این نظریات را بسط داده‌اند. تام توضیح می‌دهد که به نظر آنها، حدود 35 کیلومتری  جنوب شرقی کورونا اولین برخورد سفینه با زمین رخ می‌دهد. بخشی از آن در آنجا مانده و باقیمانده آن نیز حدود سه تا چهار کیلومتر دورتر با زمین برخورد می‌کند. تعدادی از اجساد نیز در سایت شماره 1 و تعدادی دیگر در سایت شماره 2 یافت شده‌اند. در نهایت، بخش دوم دوباره به هوا بلند شده و حدود 27 کیلومتری سایت دوم به زمین می‌نشیند. «البته هنوز سایت سوم را پیدا نکرده‌ایم ولی به دنبال آن می‌گردیم.»


فریدمن هم می‌گوید: «تا جایی که به من مربوط می‌شود، دو سقوط رخ داده است؛ از طرفی عده‌ای هستند که می‌خواهند عظمت حادثه رازول، آنان را در مرکز توجه قرار دهد. آنها بر مکان‌های دیگری تاکید دارند و عده‌ای هم هستند که بر سر این نظریات باقی می‌مانند؛ حتی مدت‌ها بعد از اینکه داده‌ها نشان می‌دهد اشتباه کرده بودند.»


پس امروزه می‌بینیم که داستان رازول، صنعت جدیدی را به راه انداخته است و هر کس بر اساس سلیقه خود حرفی برای گفتن دارد.

 

توضیح بدهید!
در این بین اتفاق جالبی افتاد؛ در اوایل دهه 1990، فرماندار نیومکزیکو آن‌چنان تحت تاثیر این جریان قرار گرفت که از نیروی هوایی خواست نوعی توضیح در مورد این حادثه ارائه دهد. دولت هم در کمال تعجب به این درخواست جواب داد.
گزارش دولت با عنوان «حقیقت در برابر تخیل در صحرای نیومکزیکو»، آن‌چنان هم برای خواندن، مطلب جالب توجهی نیست. پس از خارج کردن هزاران دلار و به کار گرفتن بیش از 30 نفر در طول مدتی حدود دو سال، دولت گزارشی 975 صفحه‌ای در مورد این حادثه منتشر کرد و در آن مدعی شد که آنچه در رازول سقوط کرده بود، پروژه‌ای سری به نام «پروژه موگول» بود.


دیو تامس توضیح می‌دهد: «اطلاق عنوان بالون هواشناسی به آنها کار غیر‌عادلانه‌ای بود. اینها بالون‌های معمولی نبودند. آنها غول‌هایی با 180 متر بلندی بودند که کلی متعلقات دیگر به آنها نصب شده بود. آنها رادار گریز بودند و ظاهری با جلای فلزی داشتند.»
آیا ممکن است دولت راست گفته باشد؟ اگر این‌طور است، چرا باید یک گزارش 300 صفحه‌ای دیگر هم برای توجیه علائم شبه هیروگلیف جسی مارسل جونیور تهیه کند؟
بیایید از اول ببینیم چه اتفاقی افتاد. چیزی در رازول سقوط می‌کند. ارتش می‌گوید که یک بالون هواشناسی بوده است و گزارش رازول را منتشر می‌کند. بیشتر از 900 صفحه توضیح برای قبولاندن چیزی که ظاهرا یک بالون ساده است، به نظر برای عده‌ای مشکوک است.


فریدمن می‌گوید: «پروژه موگول نمی‌تواند قابل قبول باشد؛ چون همه چیز درباره آن اشتباه است. ویژگی‌های توضیحات افرادی که در ماجرا شاهد وقایع بودند، اصلا با توضیحات گزارش رازول نمی‌خواند. فویل بالون موگول را یک بچه سه ساله می‌تواند پاره کند. چوب بالسای آن را هم یک بچه می‌تواند بشکند؛ در صورتی که شاهدان می‌گویند که نه آتش می‌گرفت و نه می‌شد آن را شکست. اینها یک چیز نمی‌گویند. چیز دیگری که درباره موگول مشکوک است، این است که هیچ تکنولوژی سری در ساختن این بالون‌ها به‌کار نرفته است. همه چیز آن خیلی عادی بود. تنها چیز سری آن، هدف وجودی‌اش بود.»
در صفحه 302 گزارش رازول هم سعی شده تا معنی علامت‌های روی نوار «‌آی» شکل توضیح داده شود. چه توضیحی هم از این ساده‌تر که برچسب روی این قطعه ساخت یک شرکت تولید اسباب بازی است که یک سری نقوش را برای رد گم کردن وسایل جاسوسی چاپ کرده است؟


جسی جونیور می‌گوید: «من این علامت‌هایی را که در گزارش چاپ‌شده، دیده‌ام. پهنای آنها بیشتر از آن چیزی است که آن شب پدرم به خانه آورد. نقوش آن هم زمین تا آسمان با این گل و بته‌ها تفاوت دارد آن علامت‌ها کلا چیز دیگری هستند.»

 

داستان آدمک‌ها
در سال 1997، نیروی هوایی گزارش 300 صفحه‌ای دیگری در مورد حادثه رازول با نام «گزارش رازول - پرونده بسته» را منتشر کرد. این گزارش سعی داشت اجسادی را که مردم دیده بودند توجیه کند. یک توجیه ابلهانه دیگر؛ آدمک‌های مصنوعی سقوط کرده.
نیک رِدفِرن، یک محقق پدیده اشیای پرنده ناشناس است و تاکنون هفت جلد کتاب در حیطه پارانرمال به رشته تالیف در آورده است. زمانی که ایده آدمک‌ها مطرح شد، او بلافاصله نظرش را ارائه داد.


او می‌گوید: «رازول هر روز بیشتر و بیشتر غیر‌قابل توضیح می‌شود و به همین خاطر هم راز آن هنوز برای ما آشکار نشده است. مردم هم از خود می‌پرسند، شاید یک یوفو بوده؟ شاید یک بالون بوده؟ شاید آدمک بوده؟ ولی در نهایت برای من قابل قبول نیست که نظریات ارتش را باور کنم. برای من عجیب است که دولت چرا این همه نظریات مختلف و متناقض با روایت شاهدان ارائه می‌دهد؟»
ولی اگر این ادعا درست باشد، واقعا چرا باید دولت آدمک‌های آزمایش‌هایش را همین‌طور در بیابان رها کند؟ خوب جواب آن هم برای آزمایش‌هایی مانند تست صندلی‌های پرتاب جنگنده‌ها در ارتفاعات بسیار زیاد است. ولی گاف این ادعا وقتی معلوم می‌شود که بدانیم استفاده از آدمک‌ها برای اولین بار در سال 1953 شروع شد.


فریدمن توضیح می‌دهد: «بین سال‌های 1953 و 1947 شش سال فاصله است که احتمالا آدمک‌ها با سفر در زمان آن را طی کرده‌اند! مشخص است که این ادعاها مضحک هستند. دوما اینکه این آدمک‌ها باید هم قد و هم وزن با یک خلبان باشند.»


تام کری هم می‌گوید: «شاهدان همه به یک صورت می‌گویند که اجساد، حدود 1 متر تا 3/1 متر قد داشتند. رنگ آنها هم سبز مایل به خاکستری و صورتی بوده. بینی آنها هم وجود نداشته. فقط دو سوراخ در جای بینی وجود داشته. لب نداشتند. دهان آنها هم مانند اینکه با تیغ بریده شده باشد، شکافی کوچک بوده. برجستگی کوچکی در محل گوش وجود داشته و مو هم نداشتند. شکل کلی سر آنها مانند یک تخم‌مرغ برعکس بوده است. مسلما هیچ یک از این توصیفات، شبیه یک آدمک آزمایشی نیست.»


جدا از اینکه مردم آدمک دیده‌اند یا اجساد بیگانه ها، یک مطلب مهم باقی می‌ماند.
اگر تمام این ماجرا توهم احمقانه چند نفر آدم ساده است، چرا نیروی هوایی باید این همه هزینه و زمان را صرف انکار ادعاها مبنی بر وجود اجساد بیگانه‌ها کند؟


به عقیده دیو تامس: «نظریات توطئه، خود سوخت خود هستند و هر تلاشی برای توضیح این نظریه، خود به بخشی از نظریه توطئه تبدیل می‌شود. در هر صورت مردم این جور مسائل را دوست دارند و این یک جور داستان هیجان‌انگیز می‌شود.»
در اینکه خود ارتش در به راه انداختن سر و صداها و ایجاد نظریات توطئه سهم مهمی دارد، شکی نیست؛ ولی آیا اینها به ما در فهمیدن حقیقت ماجرا کمکی می‌کنند؟ متاسفانه، نه زیاد! شاید همین نکته اساسی این ماجرا باشد.

 

آلمان نازی و رازول
بیایید به اول ماجرا برگردیم. دو سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته است. دشمن بزرگ ایالات متحده بیگانه‌ها نیستند؛ بلکه آلمان نازی است. شاید آن شب، مردم رازول حقیقتا یک بشقاب پرنده دیدند. اگر آنچه آنها دیدند سفینه‌ای از فضا نبود، چه؟ اگر آنچه دیدند یک دستگاه فوق پیشرفته طراحی شده توسط نازی‌ها بود، چه؟


نیک رِدفِرن می‌گوید: «یکی از شایعاتی که سال‌ها بر سر زبان هاست، می‌گوید که نازی‌ها در تلاش بودند تا وسیله‌ای به شکل یک بشقاب پرنده تولید کنند. حال این را فراموش نکنید که بسیاری از این شایعات و داستان‌ها ممکن است حقیقت نداشته باشند و حاصل یک کلاغ و چهل کلاغ عده‌ای زودباور یا افسانه‌های محلی و از این دست باشند. ولی در مورد این مساله مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد نازی‌ها واقعا درحال کار روی چنین دستگاهی بودند. آرشیوهای FBI نشان می‌دهد که مصاحبه‌های انجام شده با زندانی‌های جنگی و خلبان‌های جنگ جهانی دوم ثابت می‌کنند نازی‌ها حتی در پایگاه‌های مختلفی در آلمان، پرواز‌های آزمایشی نیز با این وسیله گرد و بشقاب شکل انجام داده‌اند.»


حال این چه ربطی به رازول دارد؟ داستان از این قرار است که دانشمندانی که روی چنین پروژه‌های سری در آلمان نازی کار می‌کردند، به صورت مخفیانه به آمریکا برده شدند. نام این عملیات، پروژه گیره کاغذ (Project Paperclip) بود.
نیک رِدفِرن می‌گوید: «این پروژه در اواخر جنگ جهانی شروع شد تا از دانشمندان آلمان نازی در جهت اهداف و تحقیقات جنگی آمریکا استفاده شود. البته در همان زمان هم مشخص شد که دشمن آمریکا، آلمان نخواهد بود؛ بلکه شوروی در مقابل آمریکا قرار خواهد گرفت. با شکست آلمان‌ها هم سعی شد تا آنجایی که امکان داشت و قبل از اینکه روس‌ها دستشان به آنها برسد، دانشمندان آلمانی را به آمریکا ببرند.»


حدس بزنید آنها را به کجا بردند؟ جنوب شرقی نیو مکزیکو! آیا ممکن است بشقاب پرنده‌ای که در رازول سقوط کرد، یک وسیله آلمانی بوده؟
نیک رِدفِرن ادامه می‌دهد: «یکی از دلایل اصلی مبنی بر اینکه پروژه گیره کاغذ محرمانه و بحث‌برانگیز باشد، این بود که بسیاری از این دانشمندان، کسانی نبودند که فقط به دستور نازی‌ها به کار بپردازند؛ بلکه خود آنها نازی‌های متعصب بودند. البته اگر مردم از این مساله با خبر می‌شدند، مسلما عکس‌العمل‌های بدی نسبت به آن نشان می‌دادند.»
یک احتمال دیگر هم وجود دارد؛ اگر دولت ایالات متحده این بحث‌ها را به راه اندخته تا حواس‌ها را از پروژه‌های فوق سری خود منحرف کند، چه؟
در مورد آدم‌های کوچک سبز رنگ چه؟ پروژه گیره کاغذ ممکن است تا حدی توضیحی قابل قبول در مورد دیسک پرنده باشد؛ ولی راننده‌های یک متری آن چه؟


یک توضیح ممکن است این باشد که در پروازی آزمایشی، میمون‌هایی که سوار آن وسیله بودند، در اثر سقوط مرده و مردم، آنها را با چیز دیگری اشتباه گرفته‌اند. این نظریه هم یک اشکال بزرگ دارد.
فریدمن می‌گوید: «هیچ چیزی که به عنوان انسان ساخت قابل شناسایی باشد، در این ماجرا دیده نمی‌شود؛ نه لوله دیده شده، نه سیم، نه ماسک تنفس، نه پیچ و نه هیچ دیگری که قابل شناسایی باشد. اگر این کار نازی‌ها بوده، آنها چطور توانسته بودند در آن زمان، چنین چیزی بسازند؛ در صورتی که ما امروز، یعنی 60 سال بعد از آن هنوز چنین وسیله‌هایی را نساخته‌ایم.»


حال با در نظر گرفتن تمامی موارد، می‌بینیم که اصلا مهم نیست یک بشقاب پرنده در رازول سقوط کرده یا نه! کسانی که به وجود حیات هوشمند فرازمینی معتقد باشند، بر سر اعتفاد خود می‌مانند و شکاکانی هم که هیچ چیزی را تا در یک مجله علمی نبینند، باور نمی‌کنند، بر سر حرف‌های خود باقی می‌مانند.


تام کری می‌گوید: «خیلی‌ها از ما می‌پرسند که آنها از کجا آمده‌اند؟ یا چگونه سفینه‌ای که بین کهکشان‌ها یا ستاره‌ها سفر می‌کرد، روی زمین سقوط می‌کند؟ جواب من این است: نمی‌دانم! ولی به‌هرحال این اتفاق افتاد.»
فریدمن هم می‌گوید: «من نمی‌توانم به موضوعی هیجان انگیزتر از این فکر کنم و چیزی که به من انرژی می‌دهد، پاسخ مردم به تحقیقاتم است. بله، من هم در یوفولوژی منتقدانی دارم؛ ولی مساله این است که اگر ما چیزی می‌دانیم، مسؤولیت داریم که در موردش صحبت کنیم. من هم دارم همین کار را می‌کنم.»


دیو تامس می‌گوید: «من فکر می‌کنم تنها چیزی که استنتن فریدمن‌ها و یوفولوژیست‌های دیگر را متقاعد می‌کند رازول آن چیزی نبود که فکر می‌کنند، نشستن یک یوفو روی چمن‌های کاخ سفید است؛ درحالی‌که سرنشین‌هایش از آن پایین می‌آیند و بعد از احوال‌پرسی می‌گویند، باور کنید رازول کار ما نبود!»

چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:,

|
 


اگه شاهد حوادث ماورالطبیعه بوده اید در وبلاگ ما عضو شوید.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! باران... حقیقت آسمان را به زمین خواهد رساند حتی اگر بزرگ ترین چتر غفلت را بر سر گرفته باشیم. مهشید هاشمی


تجربیات

 

صنم گل
elahe

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ماورالطبیعه و آدرس sanamgol.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عشق هرگز نمیمیرد
خدایا تنهام گذاشت
عشق و چت
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

 

 

آیت الکرسی
ایا بانوان جزو یاران امام زمان خواهند بود؟
فواید خواندن آیت الکرسی
آخر دنیا در قرآن
پیشگوییهای نوستراداموس
بشقاب پرنده در ایران
دیدن جن در ایران
تجربه نزدیک به مرگ
مثلث برمودا
جزیره دوار
ماجرای پرسرو صداترین بشقاب پرنده تاریخ

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 25011
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً


دریافت کد بارش برف چت روم

فروشگاه ساعت مچی code By 20Tools.com -->